از قاچاق ترکی + کردن فارسی. گریزاندن از گمرک. ادا نکردن باج. مال التجاره را به نهانی از عشار یا از راهی غیرمسلوک بردن تا ادای باج و گمرک آن نکنند. بهرجه
از قاچاق ترکی + کردن فارسی. گریزاندن از گمرک. ادا نکردن باج. مال التجاره را به نهانی از عشار یا از راهی غیرمسلوک بردن تا ادای باج و گمرک آن نکنند. بهرجه
رها کردن. از دست دادن.و بمجاز، خرج کردن: باد پادشاهی بر سر وی (محمد) شد و طمع فرمان دادن و بر تخت ملک نشستن و مالهای بگزاف از خزاین اطلاق کردن و بخشیدن. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 216). مثال داد تا هزارهزار درم از خزانه اطلاق کردند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 273). و مثال فرمود تا تمامت آن را از وجوه ممالک او اطلاق کردند. (جهانگشای جوینی).
رها کردن. از دست دادن.و بمجاز، خرج کردن: باد پادشاهی بر سر وی (محمد) شد و طمع فرمان دادن و بر تخت ملک نشستن و مالهای بگزاف از خزاین اطلاق کردن و بخشیدن. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 216). مثال داد تا هزارهزار درم از خزانه اطلاق کردند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 273). و مثال فرمود تا تمامت آن را از وجوه ممالک او اطلاق کردند. (جهانگشای جوینی).